مصاحبه با شاهد عينی خانم هينچ

آسيب ديده جنگی از بالای نرده ها می پرد.

Menschenmenge am Traberhofمن از يکی از آشنايان از عملکردهای برونو گرونينگ در ترابرهُوف اطلاع يافته، و تصميم گرفتم، به آنجا رفته و مدّت دو روز در آنجا باشم. موقع ورود من، بين ده الی بيست هزار نفر در آنجا جمع بودند. از برونو گرونينگ خبری نبود و ما ساعت ها در انتظار او بسر برديم.

برونو گرونينگ بعد از مدتی به دانجا رسيده، به روی بالکن رفت و شروع به گفتار نمود. من در حين آن، جريانی مثل جريان ضعيف برق و همچنين لرزش و خارشی در تمام تنم احساس می کردم. افراد ديگری نيز شروع به تکان دادن خود نمودند، تکان خوردن اعضاء بدن بعضی ها بوضوح مشاهده ميشد. من اگر خود شاهد آن نمی شدم، باورش برايم غير ممکن بود. بعضی از حاضرين شروع به فرياد نمودند. يکی می گفت: "من ديگر به چوب زير بغل احتياجی ندارم. آن ديگری فرياد می زد: "من دوباره قادر به راه رفتن هستم".

ما همه تنگ هم ايستاده بوديم و جای تکان خوردن نبود. با وجود اين من راهی برای خود باز کرده و به سمت جلو رفتم، زيرا خيلی علاقه به ديدن هر چه بيشتر رخدادها را داشتم.

مددکارانِ صليب سرخ سعی داشتند مردی را که بر روی برانکار چوبیِ بسيار محقّری خوابيده بود بلند نمايند. او دست هايش را بسمت بالا گرفته بود و سر تا پايش غرق عرق بود. من از آن شخص علّت عليلی اش را پرسيدم. او گفت: "من از آسيب ديدگان دوران جنگ جهانی هستم." بعد از مدّتی او را ديدم که سالم از جای خود برخاست.

بعداً من پيرمردی را ديدم که در حال گريه بود. او با نوۀ هشت ساله اش به آنجا آمده بود. نوۀ او قبلاً قادر به راه رفتن نبود. افراد فاميل او را بر روی يک برانکار چوبی که خود ساخته بودند، بدانجا، پيش برونو گرونينگ آورده بودند. پير مرد حين توصيف شفايابی نوه اش به من، مرتّباً گريه می کرد.

مرد ديگری را ديدم که در حال پريدن از روی نرده ها بود. من به او گفتم: "مثل اينکه شما اينجا را عوضی گرفته ايد." او در جوابم گفت: "من تا يکشنبۀ گذشته عليل بودم و با چوب زير بغل راه می رفتم." پنج روز بعدش داشت از روی نرده ها می پريد. در قيافه اش سعادت و نيک بختی موج می زد. او برگه عکس دار "عليل جنگی" خود را نيز به من نشان داد.

همچنين من در آنجا مرد مُسنّی را ديدم که بر روی صندلی چرخدار نشسته بود. او سلامت بازيافته خود را دوباره از دست داده بود. بعضی ها به او القاء کرده بودند که شفايابی هائی که توسط برونو گرونينگ به وقوع می پيوندند، پايدار نيستند. او باورش شده بود و دوباره زمين گير گشته بود.

آنجا هر روز و هر شب ازدحام بود. تمام مدّتی که من در ترابرهُوف بودم، هرگز احساس گرسنگی نکردم. هيچ کس ناراحت و عصبی نبود. همه با اعتقاد و به امّيد دريافت شفاء، درآنجا جمع آمده بودند. زمانی که من عليلان و مريضانی را که روی تخته های چوبی دراز کشيده ، و يا با چوب های زير بغل به انتظار ايستاده بودند، مُشاهده کردم، بسيار متأثر گشتم، مدتی زبانم بسته بود و قدرت نگاه کردن بسوی آنها را نداشتم.

من معتقدم که برونو گرونينگ بستگی خاصی به خدا داشت. افسوس که نتواستم برونو گرونينگ را بيشتر ملاقات بکنم. امروزه نيز خيلی وقت ها به ياد آن روزها می افتم.

فیلم مستند

فیلم مستند:
"پدیده برونو گرونینگ"

برنامه سینماها در شهرهای بی شمار دنیا

چاپخانه گرته هویزلر

چاپخانه گرته هویزلر:
مجموعه بزرگی از کتاب ها، مجلات، سی/دی ، دی وی دی و تقویم

fwd

دانشمندان به گفتگو می نشیند: دیدگاه های جالب در مورد طریقه برونو گرونینگ